جدول جو
جدول جو

معنی سخن خوره - جستجوی لغت در جدول جو

سخن خوره
(نُ رَ / رِ)
رجوع به سخن خواره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نُ رَ / رِ اَ)
گفتار درشت از روی عدم شفقت، گستاخ و بی ادب. (ناظم الاطباء). رجوع به سخن خوار شود، سخندان:
چنین گفت کز آمدن چاره نیست
چو تو در زمانه سخن خواره نیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سُ خَمْ رَ / رِ)
سخن دوست
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ اَ دو دَ / دِ)
لاف و گزاف شنیدن:
من از تو گر سخن خوردم عجب نیست
نخست آدم سخن خورده ست از ابلیس.
؟ (از سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
گستاخ و بی ادب:
خوار است خور شهریت از تن سوی مهمان
شهریت علفخوار است مهمانت سخن خوار.
ناصرخسرو.
این خوب سخن بخیره از حجت
همواره مده بهر سخن خواری.
ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 470).
رجوع به سخن خواره شود
لغت نامه دهخدا